فرهنگ امروز/سارا فرجی: 18 دقیقه، 2دقیقه، 120 دقیقه، 74دقیقه،30 دقیقه،7 دقیقه، 6دقیقه، 5/19 دقیقه و هزاران دقیقه دیگر امثال این اعداد؛ این ارقام و دقایقی را که میبینید اعدادی هستند که وقتی در اینترنت عبارت «سرانه مطالعه» را جستجو میکنی با آنها مواجه میشوی. با این فاصله و شکاف زیاد و البته بیربط. اینها دقایقی است که بر سرشان سالهاست مسئولان حوزه کتاب و نشر دعوا میکنند، تا بلکه به توافق برسند که سرانه مطالعه کشور ما چقدر است اما ظاهرا هنوز توافقی در این باره حاصل نشده است و این جنجال و بگو و مگو حالاحالاها ادامه دارد؛ این در حالیست که در کشورهای های کمی پیشرفتهتر از ما و نه البته خیلی پیشرفتهتر، «سرانه مطالعه» به راحتی قابل محاسبه است و نهاد و مرجع خاصی برای این امر وجود دارد تا آمار و رقم نهایی را ارئه بدهد که هم جنبه اطلاعرسانی داشته باشد و هم به عنوان مرجعی برای مقایسه در سالهای آتی قرار بگیرد. دلیلش هم واضح است. آمار یک فن است و مربوط به مباحث ریاضی. برای رسیدن به آمار و ارقام حقیقی راهکارهای علمی مدون وجود دارد و تعاریف در تمامی حوزهها دهههاست که استاندارد شده و عمده کشورها از آن استفاده میکنند.
اهمیت بررسی سرانه مطالعه در کشورها به رشد فرهنگی آنها و به طور گستردهتر به توسعه انسانی هر کشور مربوط میشود. شاخص توسعه انسانی (HDH) مفهومی فراگیر دارد. سازمان ملل متحد با استفاده از معیار توسعه اقتصادی – اجتماعی، شاخص توسعه انسانی را اینگونه تشریح کرده است: استاندارد زندگی که از تطبیق درآمد سرانه با هزینه زندگی به دست میآید، امید به زندگی در بدو تولد و سطح آگاهی جامعه که با نرخ باسوادی و سالهای میانگین تحصیل سنجیده میشود. این شاخص از صفر تا حداکثر یک درجه بندی میشود. کشورهای با درجه 0.5 یا کمتر، از شاخص توسعه انسانی پایینی برخوردارند. در حالیکه درجه بالای 0.5 نشاندهنده سطح بالایی از توسعه انسانی است. به طور میانگین میتوان گفت سرانه مطالعه کتاب در دنیا 45 دقیقه در روز است. سرانه بالای مطالعه در کشورهای توسعهیافتهای نظیر ژاپن با 90 دقیقه مطالعه در روز و انگلیس با حدود 55 دقیقه در روز نشان از شاخص بالای توسعه در این کشورهاست.
این ماجرا اما در کشور ما به گونهی دیگری است و نه تنها هیچ نهاد و مرجعی برای این امر وجود ندارد بلکه هر فردی آمار شخصی خود را ارائه میدهد. بدون آنکه بگوید فرمولش برای این محاسبه چه بوده و بر چه اساسی آن عدد و رقم را ارائه داده است؛ علاوه بر آن، انچه جالب تر می نماید شاخصه های عجیب غریبی است که هر بار برای محاسبه میزان سرانه مطالعه در نظر میگیرند. یکبار مطالعه کتاب غیردرسی، یکبار کتابهای درسی و ادعیه، بار دیگر روزنامهخوانی حتی نگاه سرسری روزنامهها بر روی کیوسک روزنامه فروشیها و اخیراً هم که خواندن زیرنویسهای تلویزیونی به شاخصه سرانه کتاب اضافه شده است! بگذریم که در برخی موارد ارائه آمار و ارقام به اندازها ی غیر واقعی و غیر قابل باور است که اهالی حوزه کتاب صدایشان در میآید و پاسخ یکدیگر را میدهند و بر سر همین موضوع بعضا چالش و بگو مگو هم صورت میگیرد.
براساس تعریفیکه برای اصطلاح «سرانه مطالعه» وجود دارد، سرانه مطالعه یعنی این که هر نفر به طور میانگین در روز چقدر کتاب میخواند. برای به دست آوردن این عدد، زمان کتاب خواندن همه افراد یک جامعه را با هم جمع میکنند و تقسیم میکنند به تعدادشان.
سال 81 یعنی 12 سال پیش مرکز پژوهشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 28 استان را بررسی کرده و اعلام کردند سرانه مطالعه ایرانیها 7 دقیقه در روز است.
سال 87 علی اکبر اشعری، رئیس سابق کتابخانه سازمان اسناد ملی ایران در آماری اعلام کرده بود که سرانه مطالعه هر ایرانی در شبانه روز فقط 2 دقیقه است. البته در این محاسبه کتابهای درسی در نظر گرفته نشدهاند. اشعری گفته اگر زمان درس خواندن را هم به این رقم اضافه کنیم، سرانه مطالعه هر ایرانی میشود 6 دقیقه. وحشتناکی این رقم، وقتی بهتر مشخص میشود که بدانیم سرانه مطالعه آمریکاییها 20 دقیقه، انگلیسیها 55 دقیقه و ژاپنیها 90 دقیقه است.
اما درست همان موقع که اشعری و تیمش مشغول مطالعه درباره دلایل این فاجعه بودند، منصور واعظی ، دبیر کل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، اعلام کرد سرانه مطالعه در کشور اصلا ً کم نیست و خیلی هم خوب است. واعظی آمارش را در مراسم شروع اولین دوره آموزشی کتابداران در سراسر کشور رو کرد. او میگوید سرانه مطالعه در کشور ما در هر روز 18 دقیقه است تازه این عدد، فقط برای مطالعه کتابهای غیر درسی و غیر کاری است. علاوه بر این کتابها، در محاسبه واعظی، مطالعه قرآن و کتابهای مذهبی و خواندن مطلب در اینترنت هم محاسبه نشده (که البته هیچ کجای دنیا هم این آمار به سرانه مطالع اضافه نمیشود). به نظر واعظی، تنها مشکل فعلی مطالعه مردم وضعیت کتابخانههاست. او میگوید طی 2 سال آینده، باید ظرفیت کتابخانههای عمومیکشور 2 برابر شود.
در این میان به آمارهای متفاوت دیگری هم برمیخوریم؛ مثلا ً محمد سالاری ، مدیر کل دفتر برنامهریزی و مطالعات فرهنگی و کتابخوانی، گفته آمار قدیمی 2 دقیقه در روز که همه جا گفته میشود و همه به آن استناد میکنند، سیاه نمایی است و ما خیلی هم کتاب خوانیم. آمار واقعی کتاب خواندن در ایران، روزی 2 ساعت، یعنی 120 دقیقه است نه 2 دقیقه! یعنی 30 دقیقه بالاتر از رکورد آمار کتابخوانی در در جهان یعنی همان رکورد 90 دقیقه در روز در ژاپن!
بین این همه آمارهای ضد و نقیض، سازمان ملی جوانان هم برای خودش یک آمار جداگانه و مفصل منتشر کرد. دکتر اسحاقی ، معاون سابق مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان ، گفته بود: 76 درصد از جوانان، روزانه کمتر از 30 دقیقه مطالعه میکنند. سازمان برای به دست آوردن این آمار، یک پژوهش بین 120 نفر اهل قلم انجام داده. کارشناسان سازمان، آمارهای دقیقتری هم دارند. آنها میگویند 46 درصد از جوانان هر روز بین 4 تا 30 دقیقه مطالعه میکنند، 30 درصد آنها کمتر از 4 دقیقه در روز مطالعه میکنند، 13 درصد تا یک ساعت مطالعه میکنند، 7 درصد یک تا 2 ساعت و فقط 4 درصد باقیمانده هستند که بیشتر از 2 ساعت در روز کتاب میخوانند.
بعد از اعلام آمارهای ضد و نقیض بود که دیگر صدای صفار هرندی ، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد درآمد. او در مصاحبه ای که با روزنامه اطلاعات کرد گفت: نميدانم آنهایی كه آمار سرانه کتاب را اعلام می کنند، این اعداد و ارقام را از كجا آوردهاند. در اين آمارهاي غير كارشناسي نوعي هتك حرمت نسبت به مردم ما هم صورت ميگيرد. وزیر ارشاد اعلام کرد به فکر افتاده است که برای به دست آوردن آمار درست، کاری بکند.
اما در این میان، اهالی قلم هم طاقت نیاوردند و نسبت به این آمار و ارقام واکنش نشان دادند با این تفاوت که به نظر میرسید آمار آنها به نسبت سایر افراد دقیقتر است؛ به عنوان مثال رضا امیرخانی در مراسم اختتامیه جشنواره کتابخوانی مجازی با یک حساب جالب گفت: اگر هر ایرانی در سال 100 کتاب بخواند، با در نظر گرفتن 50 میلیون نفر جمعیت باسواد و تحصیلکرده و تعداد عناوین کتاب که سالانه 50 هزار عنوان کتاب است، تیراژ متوسط عدد بسیار بالایی، حدود 100 هزار نسخه میشود، در حالی که تیراژ متوسط ما تقریبا نزدیک به 3000 نسخه است. آن 97 هزار تا را از کجا آورده اید؟ گفتهاند مثلا روزنامهخوانی، متون مذهبی، خواندن زیرنویس تلویزیون و چیزهایی مثل این.
او سپس تشریح کرد: اگر هر ایرانی در روز به طور متوسط 70 دقیقه کتاب بخواند، با مراجعه به آمارهایی که راجع به کتابخوانی داریم، درمی یابیم که کسی که 70 دقیقه در روز کتاب میخواند، آدم پُرخوانی است، آدم پُرخوان قطعا آدم تندخوانی است. آدم تندخوان بر اساس 70 دقیقه احتمالا میتواند روزی 100 صفحه کتاب بخواند و در طول سال که 365 روز است، 36 هزار و 500 کلمه کتاب میخواند. اگر تعداد متوسط صفحات کتاب را طبق آمار خانه کتاب 250 صفحه یا برای اینکه رُند شود، 365 صفحه فرض کنیم؛ یعنی طبق این آمار، هر ایرانی سالانه 100 کتاب میخواند.
از سوی دیگر مصطفی رحماندوست در یکی از نشستهایی که به مناسبت رونمایی از یک کتاب برگزار شده بود گفت: وزارت ارشاد در این سالها چنان آماری از سرانه مطالعه داده است که وقتی آن را با دیگر کشورهای دنیا مقایسه میکنیم، انگار ما از همه کشورهای جهان بالاتریم، اما من به صراحت میگویم این آمار دروغ است. هیچ مکان رسمی در ایران وجود ندارد تا بتوانیم بفهمیم سطح مطالعه در کشور چقدر است، اما من حس میکنم این سطح بسیار پایین است.
بعد از اینکه این همه آمار متفاوت ارائه شد، بالاخره واعظی تسلیم شد و گفت: درست است كه مردم ما كم مطالعه ميكنند اما آمارهاي 7دقيقهاي را هم من قبول ندارم. اميدوارم ما در نظر سنجيهاي علمي آماري كه در سطح ملي انجام ميدهيم به اين آمار به صورت درست دست پيدا كنيم.
وی هم چنین در جواب آنهایی که آمار او را غلط پنداشته بودند اعلام کرد: فردی اعلام کرده بود که سرانه مطالعه غلط است، البته کسی که اعلام کرده بود عنوان نکرده بود که سرانه چه میزان است! اعلام کردیم طی سنجش سال 1391 میزان سرانه مطالعه 75 دقیقه است، اما این فرد مدعی شده بود که این میزان دروغ است، من انتظار دارم فردی که چنین ادعایی میکند ابتدا راست این دروغ را آشکار کند، فردی که اطلاع و وقوفی درباره این مسئله ندارد نباید چنین سخنی را مطرح کند.
خلاصه کلام اینکه پس از این همه بگیر و بکش میان افراد مختلف حوزه کتاب هنوز هیچ کس، حتی همین افرادی که میگفتند قصد دارند برای سرانه مطالعه کاری بکنند، کاری انجام ندادند و همچنان این حوزه بیسرپرست است؛ این در حالیست که در کشور با قدمتی مثل ایران شاخصههای کتابخوانی کم نیست؛ برگزاری نمایشگاهها و جشنهای مختلف کتاب که به مناسبت های مختلف برگزار میشود و یا ترویج فرهنگ کتابخانه به وسیله راهاندازی ایستگاههای کتاب در سطح شهر نمونه هایی است که برای تشویق مردم به خواندن کتاب انجام میشود؛ اما وقتی که آمار و ارائه دقیقی ازمیزان سرانه مطالعه کشورمان نداریم این فعالیتها ارزش واقعی خود رانشان نمی دهند و انگار نه انگار که در کشور ما هم کتابی خوانده میشود.
ظاهراً آخرین آمارهای سرانه مطالعه، مربوط به سال گذشته است و امسال که نمایشگاه کتاب و هفته کتاب را هم پشت سر گذاشتیم شاهد اتفاقات تازهای در این باره نبودیم،؛ حالا معلوم نیست که باید چشم امیدی به متولیان تازه نفسی که وارد حوزه نشر و کتاب شدهاند داشته باشیم و امیدوار باشیم که در هفته کتاب سال آتی شاهد آمار دقیقی از این سرانه «مطالعه کتاب» هستیم یا همین دور باطل اعداد را دنبال کنیم.
نظرات مخاطبان 1 1
۱۳۹۲-۱۰-۲۳ ۰۵:۵۴ 0 0